در عشق
در عشق ؛
جادویی است!
که چشم های تو را
زیبا ،
و لبخندت را
دلنشین می کند !
چنان که هر چه که می بینم
بدیع ،
و هر چه را که می شنوم
وحیی است که جهان را دیگر گونه می کند !
با تمام رنجی که بر گرده هایم است
هرگز تا به این اندازه
جهان ؛
زیبا و شگفت نبوده است !
عشق ؛
اقتدار است
کودک بازیگوشی
که ترس هایش را پله ای می کند
و از آن بالا می رود .
انگیزه ای که از من
انسان بهتری می سازد .
معجزه ای است عشق ؛
پیامبری
با عصایی انکار ناپذیر
که مارهای مسحور را می بلعد .
یا دستی که به اشاره ای
مردگان یاس را زنده می کند
و کتاب مقدس اش
دردهایی است که با زبان تو شعر می شود .
عشق ؛
فیلسوفی است
که کاسه ی چوبین اش را به آب می بخشد .
و با دست هایش
زندگی را می آشامد !
عشق ؛
موهبتی است آسمانی
برای آنانی که در زمین زندگی می کنند !
سکه ی درخشانی است
که در پیچ کوچه ای
دعا می کنم که بیابی و غرق شعف شوی !
حال ای پیامبر بازیگوش من !
آیا تو ؛